Warning: include(../header.php): failed to open stream: No such file or directory in D:\Hosting\Ommolketab.ir\public_html\lin-learning\4.4.1.php on line 4

Warning: include(): Failed opening '../header.php' for inclusion (include_path='.;C:\php\pear') in D:\Hosting\Ommolketab.ir\public_html\lin-learning\4.4.1.php on line 4
ام الكتاب | آموزش قرآن كريم

آموزش قرآن کریم


نحوه ي اداي مخرج
مي توان براي دانستن مخرج يک حرف آن را به حالت ساكن يا مشدد و با افزودن همزه ي وصل به آن دادن يک حرکت - مصوت- - فتحه، كسره يا ضمه- تلفظ نمود، هرجا که صداي تلفظ گسسته شد، همانجا مخرج حرف مي باشد.
به عنوان مثال اگر بگوييد - أبْ - مي بينيد که مخرج حرف با در بين دو لب است. - مثال اول-
چنانچه بخوانيد - أَنْ -، مي بينيد که مخرج حرف نون از نوک زبان در قسمت عقب آن و بخش مقابل آن در لثه هاي دندان هاي بالا مي باشد. - مثال دوم-

تعداد مخرج ها
علماي تجويد در تعيين شمار مخارج تفصيلي حروف اختلاف نظر داشته و بر سه مذهب هستند:
مذهب اول: هفده مخرج: اين مذهب جمهور قرا و نظر خليل بن احمد و ابن جزري که در کتابش چنين مي گويد:
مَخَارِجُ الحُرُوفِ سَبْعَةَ عَشَرْ = عَلَي الَّذِي يَخْتَارُهُ مَنِ اخْتَبَرْ
مخارج حروف هفده موردند = براي آنکه بخواهد فراگيرد
مذهب دوم: شانزده مخرج: اين تعداد با فرو گذاشتن جوف يا حفره ي دهان است، اين مذهب سيبيويه و شاطبي مي باشد.
مذهب سوم: چهارده مخرج: اين تعداد با فرونهادن مخرج جوف يا حفره ي دهان و به حساب آوردن مخرج لام، را و نون به عنوان يک مخرج به جاي سه تا به دست آمده است. اين مذهب فرا و قطرب و سايرين است.
به ياري خداوند به شرح و تفصيل اين مخارج در بخش هاي آتي و بر اساس مذهب نخست -هفده مخرج- خواهيم پرداخت.

فهرست بر اساس مخارج اصل
مي توان مخارج هفده گانه ي تفصيلي حروف به پنج مخرج اصلي تقسيم مي شود:
1. چاکنا - يک مخرج-
2. حلق - سه مخرج-
3. زبان - ده مخرج-
4. لب ها - دو مخرج-
5. بيني - يک مخرج-

مخرج اول: حفره ي دهان
حفره ي دهان همان فضاي موجود ميان حلق تا دهان مي باشد.
مخرج حروف سه گانه ي مدي زير مي باشد:
-لف ساكن ماقبل مفتوح - ا-
-واو ساكن ماقبل مضموم - و-
-يا ساكن ماقبل مكسور - ي-
اين حروف سه گانه در كلمه ي نُوحِيهَا در آيه ي: تِلْكَ مِنْ أَنبَا الغَيبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ گردآمده اند.
اين مخرج تقديري است و نمي توان مکان دقيق توليد حروف را در آن معين ساخت، بلکه توليد آن ها در حفره صورت گرفته و با پايان يافتن صدا در هوا پايان مي پذيرد.

مخرج دوم: حلق
حلق يا حلقوم سه مخرج براي توليد شش حرف را دارد:
1. انتهاي حلق: ادامه ي حفره ي هوا در سينه که از دهان دورتر است: همزه و ها - - ه- از آن توليد مي شود. البته مخرج همزه دورتر از مخرج ها واقع است.
2. وسط حلق: محل توليد حرف هاي عين و حا -ع - ح-، که مخرج عين دورتر از حا واقع است.
3. ابتداي حلق: نزديک ترين بخش حلق به دهان بوده و محل توليد دو حرف غين و خا -غ - خ- بوده و مخرج خا از مخرج غين به دهان نزديک تر مي باشد.

مخرج سوم: زبان
زبان داراي ده مخرج براي هجده حرف مي باشد. از قبيل:
1. عقب زبان - دورترين مکان و که به حلق مي رسد- با قسمتي از کام دهان که مقابل آن است: محل توليد حرف قاف - ق-.
2. عقب زبان قبل از مخرج حرف قاف با اندکي از بخش روبرويي کام دهان: محل توليد حرف كاف - ك- و مخرج حرف كاف، از محل توليد قاف به دهان نزديک تر مي باشد.
3. وسط زبان با بخش روبرويي لثه ي بالايي: محل توليد سه حرف؛ جيم، شين و يا غير مدي. -ج - ش - ي-.
يا غير مدي همان يا متحرك يا يا ساكني است که پيش از آن كسره نباشد.
ممکن است مخرج جيم با چسباندن آرام وسط زبان به لثه ي بالايي صورت گيرد اما براي يا و شين بايد فاصله وجود داشته باشد.
4. يکي از دو کناره ي زبان با قسمتي از دندان هاي آسيا که موازي آن است: محل توليد دقيق ترين حروف عربي از لحاظ تلفظ که همان حرف ضاد - ض- است. خروج ضاد از کناره ي چپ زبان آسان تر و رايج تر از کناره ي راست مي باشد.
5. يکي از دو کناره ي زبان - يا هردو- با قسمتي از لثه ي دندان هاي بالايي روبروي آن - لثه ي دندان هاي ضاحكه، نيش، پيش و پيشين-: محل توليد حرف لام - ل-.
بعضي باور دارند که توليد حرف لام از يکي از کناره ها است و از کناره ي چپ آسان تر است. بعضي ديگر مي گويند توليد آن از هر دو کناره ممکن است.
6. کناره ي زبان با بخشي از لثه ي دندان هاي بالا: محل توليد حرف نون - ن-.
7. کناره ي زبان و بخشي از پشت آن و بخش مقابل آن از لثه ي دندان هاي بالا: مکان توليد حرف را -ر-، و مخرج حرف را به محل توليد حرف نون نزديک است جز آنکه به پشت زبان داخل مي شود.
8. کناره ي زبان با ريشه هاي دندان هاي پيش بالايي: مکان توليد حرف طا، دال و تا - ط - د - ت-، و مخرج طا از دورترين بوده و سپس زير آن دال و سپس تا.
9. کناره ي زبان و بالاي دندان هاي پيش بالا: - با باقي نهادن شکاف کوچکي بين سطح زبان و سقف دهان براي فرار هوا از آن ميان-: محل توليد حرف سين، صاد و زا - س - ص - ز-.
10. کناره ي زبان و لبه هاي دندان هاي پيشين بالايي: محل توليد ثا، ذال و ظا - ث - ذ - ظ-.

مخرج چهارم: لب ها
دو مخرج تفصيلي براي چهار حرف وجود دارد:
1. ميان لب ها: محل توليد:
- با و ميم - ب - م- با برهم نهادن لب ها، با از با فشار بيشتر لب ها توليد مي شود.
- واو غير مدي - و- با گشايش لب ها. واو غير مدي همان واو متحرك و واو لين است.
2. لب پاييني با لبه هاي دندان هاي پيشين بالايي: محل توليد حرف فا - ف-.

مخرج پنجم: بيني
خيشوم دريچه اي است که بالاي بيني را به حلق متصل مي کند. محل توليد غنه.
غنه صدايي مليح است که همراه دو حرف ميم -م- و نون -ن- مي باشد. نون داراي غنه اي بيش از ميم است.
غنه پنج درجه دارد:

آنکه ميم و نون مشدد باشند؛ مانند - وأنّا- و- لمّا- و- آمَنَّا- در آيه ي: - وَأَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدَي آمَنَّا بِهِ فَمَن يُؤْمِن بِرَبِّهِ فَلَا يَخَافُ بَخْساً وَلَا رَهَقاً- -جن 13- - مثال هفتم-
نون ادغام شده و غنه دار باشد؛ مانند - فَمَن يُؤْمِن- در آيه ي سابق.
ميم و نون اخفا شده باشند؛ مانند - كُنتُمْ بِهِ- در آيه ي: -هَذَا يَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِي كُنتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ- - صافات21-. - مثال هشتم-
هردو ساكن و با اظهار باشند.
هردو متحرك باشند.
غنه صفت ذاتي و لازم نون و ميم است، جز آنکه از دو مرتبه ي ديگر ظاهر و آشکارتر مي باشد. اما در سه مرتبه ي نخست بايد آن را با مد و کشيدن به اندازه ي دو حركت، همانطور که در بخش مدها بيان شده، کشيد.
مسأله: چرا خيشوم جزو مخارج حروف شمرده مي شود، حال آنکه صداي توليد شده در آن صفت -غنه- است و نه يک حرف؟
جواب: براي آنکه غنه تنها صفتي از بين صفات حروف است که داراي مخرج مخصوص به خود و جداي از مخرج حرفي است که همراه آن است. حال آنکه بقيه ي صفات همراه حروف از همان مخرج صادر مي شوند. ولي در خيشوم توليد مي گردد و نه زبان - مخرج حرف نون- و نه لب ها -مخرج ميم-.
بعضي علماي تجويد عقيده دارند که اگر غنه در ميم و نون آشکار باشد - در حالت تشديد و ادغام با غنه-، مخرج آن دو حرف نيز به خيشوم منتقل مي شود. به اين ترتيب خيشوم مخرج غنه و حرف هاي ميم و نون مي شود.

القاب حروف
ا و ي | ه ع ح غ خ | ك ق | ج ش ض ي
ل ن ر | ط ت د | ص ز س | ظ ذ ث | ف و ب م

حروف داراي القابي هستند که برحسب محل توليد يا جايي نزديک بدان به آن ها داده شده است. اولين کسي که اين القاب را بکار برد خليل بن احمد در كتابش - العين- مي باشد.
1. حروف نايي هوايي مدي: حروف مد سه گانه ي - ا و ي- هستند و لقب نايي را به دليل خروج و توليدشان در ناي گرفته اند. در بخش مخرج اول توضيح داده شده است. به آن ها براي آن هوايي گفته مي شود که در حين تلفظ آن ها هوا خارج مي شود. اين حروف را در علم صرف به نام حروف عله نيز مي شناسند.
2. حروف حلقي: همزه، ها، عين، حا، غين و خا: - ه ع ح غ خ-
3. حروف ملازي: كاف و قاف - ك ق-. به دليل توليد آن ها در قسمت ملاز يا همان زبان کوچک که در انتهاي دهان و ورودي حلق قرار دارد آن ها را ملازي مي نامند.
4. حروف نرمکامي: به قسمت نرمکام دهان وابسته مي باشند. در اينکه کدام حروف نرمکامي هستند اختلاف نظر وجود دارد. برخي مي گويند آن ها جيم، شين و يا غير مدي -ج ش ي- هستند، برخي مي گويند جيم، شين و ضاد -ج ش ض- و ديگران نيز باور دارند که جيم، شين، ضاد و يا غير مدي -ج ش ض ي- جزو اين دسته هستند. احتمالاً آخرين ديدگاه به حقيقت نزديک تر باشد.
5. حروف لبه زباني: لام، نون و را - ل ن ر-. نام لبه زباني آن ها به اين دليل است که توليد آن ها در لبه ي زبان و سبکي، سرعت و رواني همراه است.
6. حروف کامي: طا، تا و دال - ط ت د-. براي آن چنين لقبي را دارند که در سقف دهان يا همان کام - قسمت بالايي قابل رؤيت حفره ي دهان- توليد مي شوند.
7. حروف نوک زباني: صاد، زا و سين - ص ز س-. توليد آن ها بواسطه ي نوک زبان مي باشد. اين سه حرف در صفت صفير با هم مشترک مي باشند که از لبه ي تيز زبان توليد مي شود.
8. حروف لثوي: ظا، ذال و ثا -ظ ذ ث-. اين حروف از کناره ي لثه توليد مي شوند. لثه به گوشت کناره ي دندان ها گفته مي شود.
9. حروف لبي: فا، واو غير مدي، با و ميم - ف و ب م-. از بين لب ها يا لب پاييني يا بالايي و دندان هاي پيشين بالايي توليد مي شوند.

صفات لازم متضاد
همس و جهر
همس
لغة: مخفي و پنهان نمودن
اصطلاحاً: جريان هوا هنگام تلفظ حرف از بين تارهاي صوتي، به دليل هم نيامدن تارها در هنگام توليد حرف.
حروف آن: ده حرف، گردآمده در اين عبارت ابن جزري: فحثه شخص سكت.

جهر
معني لغوي: آشکار نمودن
اصطلاحاً: انسداد جريان هوا به صورت جزئي در هنگام تلفظ حرف، به دليل بسته شدن تارهاي صوتي.
حروف آن: باقي حروف الفبا، به تعداد نوزده حرف - به جز حروف همس- که در اين عبارت گرد آمده اند: عَظمَ وَزْنُ قَارِي ذِي غَضِّ جِدِّ طَلَب.

شدت، رخاوت و بين آن دو متوسط
شدت
معني لغوي: نيرو و فشار
اصطلاحاً: عدم جريان صوت و انسداد آن هنگام تلفظ حرف.
حروف آن: هشت حرف که در اين عبارت ابن جزري گردآمده است: أجد قط بكت

رخاوت، سستي
معني لغوي: نرمي و ملايمت
اصطلاحاً: جريان صوت هنگام تلفظ حرف.
حروف آن: شانزده حرف، به جز حروف شدت و متوسط: ث ح خ ذ ز س ش ص ض ظ غ ف ه و ي ا - الف-

متوسط
اصطلاحاً: اعتدال صوت هنگام تلفظ حرف. صفتي است بين شدت و سستي، به طوريکه در جريان توليد آن صوت به اندازه ي شحروف شدت انسداد نمي يابد و مانند حروف سست نيز جريان ندارد.
حروف آن: پنج حرف، گردآمده در: لن عمر

تفاوت ميان شدت و جهر:
شدت داراي فشار کامل در هنگام توليد بر مخرج ولي جهر، نيروي زياد در توليد صدا را مي رساند.
در شدت صوت انسداد مي يابد و در جهر جريان هوا مسدود مي گردد.
شش حرف که بين شدت و جهر هستند؛ قطب جد و همزه. در آن ها صوت و هوا هنگام تلفظ حبس مي شود.

استعلا واستفال
استعلا
معني لغوي: افراشتن
اصطلاحاً: بلندي و افراشتن عقب زبان هنگام تلفظ حرف به سمت سقف دهان.
حروف آن: هفت حرف، گردآمده در اين عبارت ابن جزري: خُصَّ ضَغطٍ قِظ

استفال
معني لغوي: پايين آوردن
اصطلاحاً: پايين آوردن عقب زبان از سقف دهان هنگام تلفظ حرف.
حروف آن: بيست و دو حرف، بقيه ي حروف الفبا که داراي صفت استعلا نباشند: ب ت ث ج ح د ذ ر ز س ش ع ف ك ل م ن ه و ي ا.

اطباق وانفتاح
اطباق
معني لغوي: چسباندن و روي هم نهادن
اصطلاحاً: چسباندن بيشتر زبان به سقف دهان هنگام تلفظ حرف.
حروف آن: چهار حرف : ص ض ط ظ
حروف اطباق قوي ترين حروف بوده و داراي شديدترين تفخيم مي باشند.
واطباق از استعلا خاص تر مي باشد، از آن جا که اطباق مستلزم استعلا بوده ولي براي استعلا لزومي به اطباق نيست. بنابراين همه ي حروف اطباق داراي صفت استعلا هستند اما همه ي حروف استعلا صفت اطباق را ندارند.

انفتاح
معني لغوي: گشايش
صطلاحاً: فاصله يافتن زبان يا بيشتر آن از سقف دهان هنگام تلفظ حرف.
حروف آن: بيست و پنج حرف، يعني بقيه ي حروف الفبا، که در آن عبارت گردآمده اند: من أخذ وجد سعة فزكا حق له شرب غيث

تيزي و خاموشي
تيزي
معني لغوي: سرعت، سبکي، شتاب و تيزي زبان يعني رواني، شدت و فصاحت آن.
اصطلاحاً: سرعت تلفظ حرف هنگام توليد از کناره ي زبان يا بين دو لب.
حروف آن: شش حرف: بعضي از آن ها از کناره ي زبان خارج مي شوند، از قبيل: - ل - ن - ر- و بعضي ديگر محل خروجشان از لب ها است: -ف - م - ب-.
اين حروف ششگانه در اين عبارت ابن الجزري گردآمده اند: فرّ من لُبِّ.
با توجه به سبکي آن ها، قاري بايد دقت بيشتري هنگام تلفظ آن ها مبذول دارد.

خاموشي
معني لغوي: منع
اصطلاحاً: سنگيني تلفظ حرف.
حروفه: بيست و سه حرف: که در اين عبارت گردآمده اند: جز غش ساخط صيد ثقة إذ وعظه يحضك.
اين حروف به اسم حروف خاموش خوانده مي شوند چون از تنها بودن در كلمات با اصالت رباعي يا خماسي امتناع مي کنند، و حتماً بايد يک حرف - يا بيشتر- داراي صفت تيزي در اين کلمات باشند تا سبکي آن و سنگيني حرف خاموش تعادل ايجاد نمايد. اگر چنين نبود مي تواني قضاوت نمايي که آن کلمه عربي نيست و وارد اين زبان شده است. به عنوان نمودنه كلمه ي -عسجد- که فارسي بوده و وارد عربي شده است

صفات بدون متضاد
1. صفير
معناي لغوي: تيزي صدا، صوت پرنده
اصطلاحاً: صدايي شبيه صداي پرنده که با تلفظ همراه مي شود.
حروف آن: سه عدد مي باشند؛ صاد، زا و سين - ص - ز - س-. صفير در حالت سكون قوي تر خواهد بود، مثل: يوسْوس در آيه ي: - الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ- -الناس 5- - مثال اول-

2. قلقله
معني لغوي: حركت
اصطلاحاً: آشفتگي در مخرج حرف و در هنگام تلفظ آن، و چنانچه حرف ساكن باشد به وضوح صداي فشار زيادي به گوش مي رسد.
حروف آن: پنج حرف، که در اين عبارت ابن الجزري گرد آمده اند: قطب جد.
تمامي اين حروف داراي صفت شدت و جهر مي باشند. به وطريکه جهر جلوي جريان نفس را بند آورده و شدت از جريان صوت پيشگيري مي نمايد، براي همين جهت شنيده شدن و اظهار اين حروف چاره اي جز قلقله ي آن ها نيست.
قلقله از جمله صفات همراه حروف قطب جد مي باشد، چه اين حروف متحرك باشند، چه ساكن، جز آنکه اين صفت در حالت سكون واضح تر مي شود.

نحوه ي بيان آن:
قلقله در حرف ساكن صوت مستقلي است؛ نه فتحه، نه ضمه و نه كسره است، و از مصئت پيشين خود نيز تاثير نمي پذيرد. اين حالات سه گانه در
اين آيه گردآمده اند: - فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرٍ- - قمر 55- - مثال پنجم-
ادا و اجراي اين صفت با جدا نمودن سريع زبان يا لب ها از مخرج حرف صورت مي گيرد.
توجه: بعضي باور دارند که قلقله از مصوت ماقبل خود تبعيت مي کند؛ چنانچه بعد از فتحه بيايد، به فتحه نزديک مي شود، اگر بعد از ضمه قرار بگيرد، به همان شبيه مي شود و پس از کسره نيز نزديک به کسره تلفظ مي شود. برخي ديگر نيز همواره و صرفنظر از آنکه مصوت پيشين آن چه باشد، به فتحه نزديک مي باشد.
درست آن است که طبق آنچه پيش تر بيان نموديم، قلقله يک حركت مستقل بوده و از صداي ما قبل خود متأثر نمي شود.
اقسام آن:
1. قلقله ي بزرگ: حرف قلقله ي مشددا در آخر كلمه اي که بر آن وقف صورت گرفته باشد. مانند: الحجّ در آيه ي: - يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ- -بقره 189- - مثال دوم- و الحقّ در آيه ي: - قَالُواْ الآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ- - بقره 71- - مثال سوم-
2. قلقله ي متوسط: حرف قلقه ي ساكن در آخر كلمه اي که بر آن وقف واقع شده، قرار گرفته و مشدد نباشد. مانند: الفلقْ در آيه ي: - قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ- - فلق 1- - مثال الرابع-، و مثل: قريبْ، أحدْ، محيطْ..
3. قلقله ي کوچک: هنگامي که حرف قلقله ساكن و در وسط كلمه يا آخر كلمه اي که بر آن وقف نشده قرار داشته باشد. مانند: أفتطْمعون وصدْق ومقْتدر در آيه ي: - فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرٍ- - قمر 55- - مثال پنجم- همچنين مثل: فاستجبْنا، ويدْعوننا، أستجبْ لكم.

3. لين
معني لغوي: سهولت
اصطلاحاً: خروج حرف از مخرج آن به سهولت و رواني.
حروف آن: دو حرف؛ واو و يا ساكن -غير مدي- که حرف قبل از آن ها مفتوح باشد. مانند: خوْف، هيْت، بيْت.
بعضي از علما الف را نيز افزوده اند، براي آنکه الف جز به صورت ساكن نبوده و قبل از آن هم حتماً مفتوح است.

4. انحراف
معني لغوي: ميل
اصطلاحاً: ميل و انحراف حرف از مخرج خود تا جاييکه به مخرج ديگري نزديک مي شود.
حروف آن: دو حرف؛ لام و را: ل - ر.
در تلفظ حرف لام انحراف به سوي جلوي زبان و در تلفظ را انحراف به سمت عقب زبان و اندکي تمايل به مخرج لام وجود دارد.

5. تفشي
معني لغوي: انتشار
اصطلاحاً: گسترش هوا در دهان هنگام تلفظ حرف.
حروف آن: يک حرف؛ حرف شين - ش-.

6. تكرار
معني لغوي: بازگويي و دوباره گفتن.
اصطلاحاً: لرزش کناره ي زبان هنگام تلفظ حرف.
حروف آن: يک حرف؛ حرف را - ر-.
منظور از بيان اين صفت خودداري از آن و نه انجام آن مي باشد، به ويژه اگر حرف را مشدد نيز باشد. مانند اين آيه ي شريفه: - الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ- -فاتحه 3- - مثال هفتم-
به اين دليل حرف را را داراي صفت تکرار مي دانيم که آمادگي آن را دارد. بنابراين هربار که زبان به لرزه مي افتد، حرف را تلفظ مي گردد. بدين لحاظ قاري بايد هنگام تلفظ حرف را، اجازه ندهد بيش از يک بار لرزش رخ دهد.
نحوه ي اندک نمودن لرزش با يک بار چسباندن محکم پشت زبان به سقف دهان و جلوگيري از لرزش آن خواهد بود.
سعي کنيد مثال ششم را با ضبط صداي خود و گوش دادن به آن و مقايسه ي توليد حرف را خويش با قرائت استاد به خوبي تمرين نماييد.

7. استطالت
معني لغوي: امتداد
اصطلاحاً: کشش مخرج و ادامه دادن آن، از ابتداي حفره ي دهان تا انتهاي آن، به گونه اي که از کل سقف دهان جدا مي شود.
حروف آن: يک حرف؛ حرف ضاد -ض-.
مثال: - المغضوب- و- الضَّالين- در آيه ي: - صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ- - فاتحه 7- - مثال هشتم-.
همچنين آيه ي: - وَالضُّحَي- - ضحي 1- - مثال نهم-.


Warning: include(../footer.php): failed to open stream: No such file or directory in D:\Hosting\Ommolketab.ir\public_html\lin-learning\4.4.1.php on line 282

Warning: include(): Failed opening '../footer.php' for inclusion (include_path='.;C:\php\pear') in D:\Hosting\Ommolketab.ir\public_html\lin-learning\4.4.1.php on line 282