Warning: include(../header.php): failed to open stream: No such file or directory in D:\Hosting\Ommolketab.ir\public_html\lin-learning\4.5.21.php on line 4

Warning: include(): Failed opening '../header.php' for inclusion (include_path='.;C:\php\pear') in D:\Hosting\Ommolketab.ir\public_html\lin-learning\4.5.21.php on line 4
ام الكتاب | آموزش قرآن كريم

آموزش قرآن کریم

اصطلاحات تجويد
مُتَجانس
به معني هم جنس و هم سنخ است. و به حروفي متجانس گفته مي‎ شود كه داراي يك مخرج، ولي در صفات مختلف باشند مانند: حروف شَجَري ـ نِطعي ـ اَسَلي ـ و نيز مانند (همزه ـ هـ) يا (ع ـ ح) يا (غ ـ خ).
مُتَماثل
به معني همانند است و به حروفي متماثل گفته مي‎ شود كه در مخرج و صفات متحد باشند، به عبارت ديگر دو حرف مانند هم را متماثل مي‎ گويند مانند: حرف دال و سين.

مخارج حروف
مخارج جمع مخرج بر وزن -مَفعل- و اسم مكان و به معني جايگاه و محل خروج است. -مخرجِ حروف- مكاني است كه حروف از آن محل خارج و ادا مي‎ شوند مانند: لبها كه جاي اداي چهار حرف (ف، ب، م، و) مي‎ باشد. براي تعيين و شناختن مخرج هر يك از حروف الفبا، شيوه‎اي است كه آن حرف را ساكن كرده و همزة مفتوحي بر سر آن در مي‎ آوريم و‌ آنرا تلفظ مي‎ كنيم، مانند حرف - ب- كه با همزه مفتوح مي‎ شود: - اَب- و مخرج حرف مزبور كه درون دو لب است معلوم مي‎ شود. بدين وسيله محلي كه حرف ب بر آن تكيه كرده و ادا مي‎ شود و مخرج -ب- است مشخص مي‎ شود. حروف الفباي عربي عموماً از سه محل خارج مي‎ شوند: 1. حلق 2. دهان 3. لبها

مّدّ
به معني كشيدن و در اصطلاح تجويد،‌كشش صوت است. و سه حرف الف ـ واو ساكن ماقبل مضموم (ـُ وْ) ـ و ياء ساكن ماقبل مكسور (ـِ يْ) را حروف مدّ مي‎ نامند. اين حروف در كلمه -اتُوني- جمع است. زيرا در طبيعت اين سه حرف امتدادي وجود دارد كه در حروف ديگر نيست. و هنگام اداي آنها صدا بدون زحمت كشيده مي‎ شود.
قَصْر: يعني كوتاه و برخلاف مَدّ است.
طول و متوسط: حد فاصل ميان مدّ و قصر مي‎ باشد.
و ميزان كشش صدا در هر يك بدين گونه است كه: مدّ: كشيدن صدا به اندازه چهار يا پنج الف است، و بصورت متعارف به اندازه مدت بستن يا باز كردن 5 انگشتِ دست مي‎ باشد. و طول و متوسط و قصر، كشيدن صدا به ترتيب به اندازه سه و دو و يك انگشت است. گر چه مقدار مدّ را با تعداد فتحه نيز محاسبه مي‎ نمايند.
فايده كشيدن مدّ و كشش صوت زيبايي تلاوت است. چنانكه از عبدالله بن مسعود كه از اصحاب پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و از كاتبان وحي است روايت شده كه: اَلْمَدَّاتُ دَبَابِيجُ الْقُرآنِ (مدّها ديباج‎هاي قرآن هستند.) همانگونه كه پارچه ابريشمي را براي زيبايي و آراستگي به تن مي‎ كنند، مدّ و كشش صوت موجب آرايش و زيبايي قرائت قرآن است.
البته در ميان قرّاء در مورد ميزان كشش صوت در موارد لازم اختلاف وجود دارد، بعضي به اندازه دو الف، بعضي سه الف و پاره‎اي چهار الف گفته‎اند. و تا هفت الف نيز نقل شده است. بهر حال مدِّ مناسب باعث زيبايي كلام و قرائت مي‎ شود.

مدِّ مُنْفَصل (جايز)
وقتي است كه حرف مدّ در آخر كلمه و همزه در ابتداي كلمة بعد باشد كه در اين صورت مدّ به اندازه ( 1 ـ 2 ـ 5/2) الف، كشيده مي‎ شود مانند: بِما أَنْزَلَ ـ قالُوا آمَنَّا ـ فِي أَنْفُسِهِمْ.

مدّ تعظيم
چنانكه گفته شد مدّ منفصل را قرّاء به قصر مي‎ خوانند، ولي در برخي موارد مانند: لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ ـ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ و امثال آن كه سبب لفظي و معنوي جمع است، به لحاظ تعظيم و مبالغه در نفي شريك براي خدا، به مدّ مي‎ خوانند و آنرا مد تعظيم و مدّ مبالغه مي‎ نامند.

مدّ عارضي
آن است كه بعد از حرف مدّ، حرف ساكني واقع شود كه سكون آن به سبب وقف يا ادغام، عارض شده باشد. كه در اين صورت جايز است به مدّ يا متوسط يا قصر خوانده شود.
/پاورقي 1. در مورد ميزان مدّ توضيح داده شد./
سبب وقف مانند: اَلْبَابُ ـ يُؤْمِنُونَ ـ نَسْتَعينُ كه حركت حروف آخر آنها هنگام وقف، لفظاً حذف و ساكن مي‎ شود و الف ـ واو ـ ياء ماقبل آخر كلمات مذكور، حرف مدّ، و سكون عارضي حروف آخر، سبب آنست.
به سبب ادغام مانند: قَالَ لَهُمْ ـ سَيَقُولُ لَكَ، فِيهِ هُديً، كه فتح لام - قَالَ- براي ادغام نمودن در لام - لَهُمْ- لفظاً حذف و ساكن مي‎ گردد، و الفِ قَالَ حرف مدّ و سكون عارضي لام، سبب آن است و آنرا ادغام كبير مي‎ گويند كه قالَّهُمْ خوانده مي‎ شود.
/پاورقي 2. به بخش ادغام مراجعه شود./
علامت مدّ (ـَ) است كه بالاي حروف مدّهاي متصل و منفصل و لازم و عارض گذاشته مي‎ شود.

مَدّ لازم
آن است كه بعد از حرف مدّ، حرف ساكني قرار گيرد، و آن بر دو نوع است: 1. مدّ لازم مُدْغَم 2. مدّ لازمِ مُظْهَر مدّي كه سبب آن سكون لازم مُدْغَم باشد مانند: دَابَّةٌ (جنبنده) يُوَادُّونَ
/پاورقي 3. سورة مجادله، آية 22./
(دوست مي‎ دارند) ـ الحَاقّة (از نامهاي قيامت) أتُحَاجُّونِّي
/پاورقي 4. سورة انعام،‌آية 80./
(با من مجادله مي‎ كنيد).
و مدّي كه سبب آن سكون لازم مُظْهَر باشد مانند حروف مقطعه قرآن‌ (س ـ ص ـ ق ـ ك ـ ل ـ م ـ ن) كه هر كدام يك حرف هستند و به حرف تلفظ مي‎ شوند (حرف وسط آنها حرف مدّ است) و تمام حروف مذكور مدّ لازم مُظهَر است. توضيح اينكه مثلاً حرف -ق- بصورت ظاهر يك حرف است، ولي با سه حرف (قاف) ادا مي‎ شود و الف آن حرف مدّ و سكون لازم مُظهر (فاء) سبب آن است. يا مانند: آللهُ (آيا خدا) و يا آلذَّكَرَيْنِ (آيا دو نر) كه در اصل أَاَللهُ و اَاَلذَّكَرَيْنِ بوده و -آل- داراي مدّ لازم است. همزه دوم به سبب تخفيف، قلب به الف شده و الف -آل- حرف مدّ و سكون لازم مُدغَم و مظهر -لام- سبب آن است و آنرا مدّ منقلب نيز مي‎ گويند.

مدّ متصل
مدّ متصل يا واجب آن است كه حرف مدّ و همزه در يك كلمه واقع شوند، كه در اين صورت از چهار تا شش حركت كشيده مي‎ شود، مانند: جاءَ ـ سُوءٌ ـ در حروف مقطعه اوائل بعضي از سوره‎هاي قرآن، گرچه آخر آنها همزه وجود دارد (هنگام خواندن اسم حروف)، ولي چون يك حرف است نه يك كلمه، مدّ آنها بصورت طبيعي (قصر) و به اندازه يك انگشت يا دو حركت است.

مقادير مَدّ
مقدار مدّ (كشيدن) از 2 حركت (يك الف) كمتر نبوده، و از 6 حركت (سه الف) نيز بيشتر نيست. بنابراين مقدار حركت انواع مدّ عبارت از:
مقدار قصر (دو حركت) فوق قصر (سه حركت) توسط (چهار حركت) فوق توسط (پنج حركت) طول (شش حركت) مي‎ باشد.

منقوطه و غير منقوطه
حروف را از جهت نقطه‎ دار بودن و يا نقطه نداشتن به منقوطه و غيرمنقوطه تقسيم مي‎ كنند. حروف منقوطه را مُعجمه و حروف غير منقوطه را مُهْمَله نيز مي‎ نامند، و به حروفي كه داري يك نقطه باشند مُوَحَّده و دو نقطه را مثنّاة و سه نقطه را مُثَلَّثَه مي‎ نامند.

ميم ساكن
ميم ساكنه داراي سه حكم است:
1. ادغام با غُنّه 2. اخفاي با غُنّه 3. اظهار
1. ادغام با غُنّه: هرگاه بعد از ميم ساكنه، ميم ديگري قرار گيرد چه در يك كلمه يا دو كلمه باشند. در اين صورت اولي در دومي ادغام مي‎ شود (ادغام مثلين) و با غُنّه ادا مي‎ گردند. مانند: لَمَّا ـ يُعَمِّرَهُ ـ اَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ ـ
/پاورقي 5. سورة زخرف، آية 37./
عَلَيْهِمْ مُؤْصَدَةٌ
2. اخفاي با غُنّه: هرگاه ميم ساكنه، قبل از حرف -باء- قرار گيرد، اخفاي با غُنّه مي‎ گردد. گرچه اظهار آن نيز جايز است مانند: اِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ ـ وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِالله ـ قُلُوبِكُمْ بِهِ.
/پاورقي 6. سورة آل عمران، آية 126./
3. اظهار: در صورتيكه بعد از ميم ساكنه به استثناي دو حرف (ميم و باء) هر يك از 26 حرف ديگر قرار گيرد، چه در يك كلمه يا دو كلمه باشند، ميم ساكنه اظهار مي‎ شود. مخصوصاً وقتي كه بعد از ميم ساكنه (فاء يا واو) واقع شود و در اين دو مورد گويند اَشَدِّ اظهار است. زيرا هر سه از حروف شَفَهي هستند، و چنانچه ميم ساكن كاملاً اظهار نشود از ادغام مصون نمي‎ ماند. مانند:
اَلْحَمْدُ ـ اَنْعَمْتَ ـ لَكُمْ دِينُكُمْ ـ اَمْوالٌ ـ اَمْواتٌ ـ يَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ
/پاورقي 7. سورة‌ بقره، آية 15./
عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالّينَ.
/پاورقي 8. سورة حمد، آية 7./

نَبْر
نَبْر به معني بلند كردن صدا پس از كوتاهي و پستي آن است. از حروف الفبا، حرف -همزه- داراي اين صفت مي‎ باشد. و از اين جهت همزه را - مَنْبُوَره- مي‎ نامند. زيرا بلندترين حرف يعني دورترين آنها از لحاظ جايگاه و مخرج حروف است.
و نيز همزه از حروف مهجوره و شديده و مصمته مي‎ باشد، زيرا مانع جريان نفس بوده و با بلندي و شدت و سنگيني ادا مي‎ شود، و به همين خاطر آنرا اَثْقَلُ الْحُرُوف مي‎ گويند، و اين صفت بيشتر در حال سكون عارض مي‎ شود. و بعضي آنرا تسهيل نموده و سهل و آسان ادا مي‎ نمايند. و بهتر آن است كه در حال سكون با تحقيق،
/پاورقي 9. در مورد تحقيق به واژه مربوطه مراجعه شود./
ادا شود، مانند: يَشَاء ـ أنْبَاء ـ أنْبِئْهُم
نَبْر از صفات عارضي حروف است.

نَفْخ
نَفْخ، نَفْث به معناي دميدن از دهان مي‎ باشد. و از ميان حروف الفبا دو حرف (ف ـ ت) را مَنْفُوخَه و مَنْفُوثَه مي‎ گويند، زيرا هنگام تلفظ حروف مزبور، هوا از مخارج آنها دميده شده و بيرون مي‎ آيد مانند:‌ اُفٍّ (اسم فعل است و هنگام كراهت و نفرت گفته مي‎ شود). كَهْف (غار) ـ ثَلاث (سه) يَلْهَثْ
/پاورقي 10. سورة اعراف، آية 176./
(سك زبان از دهان بيرون آورد).
نفخ و نفث از صفات عارضي حروف است.

نَقل
از شيوه‎هاي وقف مي‎ باشد، و عبارت است از نقل حركت حرف آخر كلمه‎اي كه بر آن وقف مي‎ كنند، (موقوفٌ عليها) بما قبل آن مانند: وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ، كه بنا به شيوه وقف حمزه و هشام، كسره راء به ماقبل منتقل مي‎ شود و اينگونه خوانده مي‎ گردد: بِالصَّبْر
و كلمات اَلْاَرْضُ ـ اَلْاَمْرُ ـ وَ الْاِنْسُ و نظائر آن كه بنا به شيوه وقف حمزه و ورش، الف حذف شده و حركت آنرا به ماقبل منتقل مي‎ كنند و به اين صورت مي‎ خوانند و وقف مي‎ كنند: اَلَرْص ـ اَلَمْر ـ وَلِنْس.

نون ساكن
آن است كه داراي حركت نباشد، و در وسط و آخر كلمات اعم از اسم و فعل و حرف واقع مي‎ شود مانند: مَن (هركس) ـ كُنْتَ (بودي) ـ مِنْ (از).

نون وِقَايَه
- وقايه- يعني نگه داشتن و نون وقايه حرفي است كه، نگاهدارنده فعل است كه كسره و جرّ نگيرد، زيرا اين دو از ويژگيها و خصوصيات اسم مي‎ باشند، و هنگامي كه ياء متكلّم (ي) به فعل متصل شود (خَلَقَ ي) چون آخر فعل كسره پذير نيست، ميان آنها نون مكسوره‎اي (نِ) اضافه مي‎ كنند، تا فعل از قبول كسره محفوظ بماند. و آنرا نون وقايه مي‎ نامند. مانند تَبِعَني ـ خَلَقَني ـ فَاتَّبِعُونِي ـ لَيَحْزُنُني ـ لِمَ حَشَرْتَني.
/پاورقي 11. سورة طه، آيه 125./
البته در بعضي موارد ياء متكلم به جهت تخفيف در رسم الخط قرآن حذف شده، و نون وقايه مكسور باقي مانده كه كسره نون بر حذف ياء متكلم دلالت مي‎ كند. مانند: فَاسْمَعُونِ ـ فَاتَّقُونِ ـ يَشْفِينِ /پاورقي 12. سورة شعراء،‌آية 80./
فَارْهَبُونِي ـ كَذَّبُونِي.
در اين موارد بهتر است به طريق -رَوْم- وقف شود يعني يك سوم كسرة نون وقايه تلفظ شود.

وَصل به سُكون
وَصل به سُكون آن است كه پس از وقف به اسكان، كلمه‎اي كه بر آن وقف شده (موقوفٌ عليها) بدون تازه كردن نفس، به كلمة بعد وصل شود مانند: اللَّهُ الصَّمَدُ، كه دال مضموم در حال وقف بايد ساكن خوانده شود. و وصل كردن، در حالت سكون به كلمة بعدي جايز نيست، و اين را وصل به سكون مي‎ گويند. رعايت آن در نماز لازم است و احتياط واجب ترك وصل به سكون است.

Warning: include(../footer.php): failed to open stream: No such file or directory in D:\Hosting\Ommolketab.ir\public_html\lin-learning\4.5.21.php on line 156

Warning: include(): Failed opening '../footer.php' for inclusion (include_path='.;C:\php\pear') in D:\Hosting\Ommolketab.ir\public_html\lin-learning\4.5.21.php on line 156