Warning: include(../header.php): failed to open stream: No such file or directory in D:\Hosting\Ommolketab.ir\public_html\lin-learning\5.1.12.php on line 4

Warning: include(): Failed opening '../header.php' for inclusion (include_path='.;C:\php\pear') in D:\Hosting\Ommolketab.ir\public_html\lin-learning\5.1.12.php on line 4
ام الكتاب | آموزش قرآن كريم

آموزش قرآن کریم

مسائل متفرقه در وقف و ابتدا
وقف و ابتدا در كلا
كلمه كلا در 33 مورد در قرآن آمده است. تمامي اين موارد در نصف دوم قرآن است و بيشتر در سوره هاي مكي است.

معاني كلا
ابن هشام (متوفاي 761 ه ق) در مغني اللبيب مي نويسد: كلا از نظر سيبويه، خليل، مبرد، زجاج و اكثر بصريين، حرف، و معناي آن، ردع و زجر است و معناي ديگري ندارد، لذا وقف بر آن و ابتداي به مابعدش در تمام قرآن جايزاست.

كسائي (متوفاي 189 ه ق) و ابوحاتم (متوفاي 248 ه ق) و عده اي ديگرمي گويند: كلا هميشه معناي ردع ندارد، آنان در معناي دوم براي كلا، داراي اختلاف هستند و سه قول گفته شده است:
1. به معناي (حقا)، اين قول كسائي است.
2. به معناي (الا) استفتاحيه، اين قول ابوحاتم است.
3. حرف جواب، به منزله (اي و نعم)، اين قول فراء است.
حال اگر در جايي، هم با ردع و هم با غير آن سازگار است، وقف و ابتدا در آن جايزاست و ارجح حمل بر ردع است، زيرا ردع، معناي غالب در (كلا) است.

تقسيم بندي سيوطي در مورد كلمه كلا در قرآن
سيوطي مي نويسد: كلا در هفت مورد قطعا براي ردع آمده است، و لذا به راءي همه صاحب نظران، مي توان بر آن وقف كرد، در بقيه موارد، هركدام كه قطعا به معناي حقا باشد، بر آن وقف نمي شود، بلكه مي توان بر آن ابتدا كرد، و هركدام كه احتمال هر دو معنا (ردع حقا) را دارد، هر دو وجه جايز است.

اما آن هفت موردي كه به اتفاق آرا مي توان بر آن وقف كرد، عبارتند از: افراءيت الذي كفر باياتنا وقال لاوتين مالا و ولدا، اطلع الغيب ام اتخذ عندالرحمن عهدا، كلا سنكتب ما يقول ونمد له من العذاب مدا.
آيا ديدي آن كسي را كه به آيات ما كفر ورزيد و گفت: قطعا به من مال و فرزند بسيار داده خواهد شد؟
آيا بر غيب آگاه شده يا از خداي رحمان عهدي گرفته است؟
نه چنين است بزودي آنچه را مي گويد، مي نويسيم و عذاب رابراي او خواهيم افزود، مريم (19)، آيه 77 79.
واتخذوا من دون اللّه الهة ليكونوا لهم عزا، كلا سيكفرون بعبادتهم ويكونون عليهم ضدا.
و به جاي خدا، معبوداني اختيار كردند تا براي آنان مايه عزت باشد، نه چنين است به زودي آن معبودان عبادت ايشان را انكار مي كنند و دشمن آنان مي گردند، همان، آيه 81 و 82.
ولهم علي ذنب فاخاف ان يقتلون، قال كلا فاذهبا باياتنا انا معكم مستمعون، و از طرفي آنان بر گردن من خوني دارند و مي ترسم مرا بكشند، فرمود: نه، چنين نيست نشانه هاي ما را براي آنان ببريد كه ما با شما شنونده ايم، شعراء (26)، آيه 14 و 15.
فلما ترآء الجمعان قال اصحاب موسي انا لمدركون، قال كلا ان معي ربي سيهدين.
چون دو گروه، همديگر را ديدند، ياران موسي گفتند: ما قطعا گرفتار خواهيم شد، گفت: چنين نيست زيرا پروردگارم با من است و به زودي مرا راهنمايي خواهد كرد)، همان، آيه 61 و 62.
قل اروني الذين الحقتم به شركاء كلا بل هو اللّه العزيز الحكيم.
بگو: كساني را كه به عنوان شريك به او ملحق گردانيده ايد، به من نشان دهيد، چنين نيست بلكه اوست خداي عزيز حكيم، سباء (34)، آيه 27.
ثم يطمع ان ازيد، كلا انه كان لاياتنا عنيدا.
باز هم طمع دارد كه بيفزايم، ولي نه زيرا او دشمن آيات ما بود، مدثر (74)، آيه 15 و 16.
يقول الانسان يؤمئذ اين المفر، كلا لا وزر.
آن روز، انسان مي گويد: راه فرار كجاست؟
هرگز چنين نيست راه فرار و پناهگاهي وجود ندارد!، قيامة (75)، آيه 10 و 11.

تقسيم بندي مكي بن ابي طالب در مورد كلمه كلا در قرآن.
مكي بن ابي طالب گفته است: كلا در قرآن چهار قسم است:
اول: آنكه هم مي توان آن را به معناي ردع گرفت و بر آن وقف كرد، و هم مي توان به معناي حقا يا الا گرفت و به آن ابتدا كرد، و آن در يازده مورد زير است: اطلع الغيب ام اتخذ عند الرحمن عهدا، كلا سنكتب ما يقول ونمد له من العذاب مدا، مريم (19)، آيه 77 79.
واتخذوا من دون اللّه الهة ليكونوا لهم عزا، كلا سيكفرون بعبادتهم ويكونون عليهم ضدا. همان، آيه 81 و 82.
حتي اذا جء احدهم الموت قال رب ارجعون، لعلي اعمل صالحا فيما تركت كلا ان ها كلمة هو قائلها ومن ورآئهم برزخ الي يوم يبعثون، مومنون (23)، آيه 99 و 100.
قل اروني الذين الحقتم به شركاء كلا بل هو اللّه العزيز الحكيم، سباء (34)، آيه 27.
يود المجرم لو يفتدي من عذاب يومئذ ببنيه، وصاحبته واخيه، وفصيلته التي تؤويه، ومن في الارض جميعا ثم ينجيه، كلا انها لظي، نزاعة للشوي.
گناهكار آرزو مي كند كه كاش براي رهايي از عذاب آن روز، مي توانست پسران خود را عوض دهد، و نيز همسرش و برادرش را، و قبيله اش را كه به او پناه مي دهد، و هركه را كه در روي زمين است، همه را عوض مي داد و آنگاه خود رارها مي كرد، نه چنين است آتش زبانه مي كشد، پوست سر و اندام را بركننده است، معارج (70)، آيه 11 الي 16.
ايطمع كل امري منهم ان يدخل جنة نعيم، كلا انا خلقناهم مما يعلمون.
آيا هريك از آنان طمع مي بندد كه در بهشت پرنعمت درآورده شود؟
نه چنين است ما آنان را از آنچه خود مي دانند آفريديم، همان، آيه 38 و 39.
ثم يطمع ان ازيد، كلا انه كان لاياتنا عنيدا، مدثر (74)، آيه 15 و 16.
بل يريد كل امري ء منهم ان يؤتي صحفا منشرة، كلا بل لا يخافون الاخرة.
بلكه هركدام از آنها انتظار دارد نامه جداگانه اي از سوي خدا براي او فرستاده شود! چنين نيست كه آنان مي گويند بلكه آنها از آخرت نمي ترسند، همان، آيه 52 و 53.
اذا تتلي عليه اياتنا قال اساطير الاولين، كلا بل ران علي قلوبهم ما كانوايكسبون.
همانكه چون آيات ما بر او خوانده شود، گويد: اينها افسانه هاي پيشينيان است، نه چنين است بلكه آنچه مرتكب مي شدند، زنگار بر دلهايشان بسته است، مطففين (83)، آيه 13 و 14.
واما اذا ما ابتليه فقدر عليه رزقه فيقول ربي اهانن، كلا بل لا تكرمون اليتيم.
و اما چون وي را مي آزمايد و روزيش را بر او تنگ مي گرداند، مي گويد: پروردگارم مرا خوار كرده است، ولي نه بلكه يتيم را نمي نوازيد)، فجر (89)، آيه 16 و 17.
يحسب ان ماله اخلده، كلا لينبذن في الحطمة.
پندارد كه مالش او را جاويد كرده، ولي نه قطعا در آتش خردكننده، فروافكنده خواهد شد، همزه (104)، آيه 3 و 4.
مكي در مورد آيات فوق مي گويد: اگر چه در موارد فوق، هر دو وجه جايزاست، اما به نظر ما و به نظر اكثر اهل لغت، كلا را به معناي ردع گرفتن و وقف كردن بر آن بهتر است.
دوم: مواردي كه وقف بر كلا خوب نيست، ولي ابتدا به آن نيكوست و آن در هجده مورد است و آنها عبارتند از: وما هي الا ذكري للبشر، كلا والقمر.
و اين آيات جز تذكري براي بشر نيست، نه چنين است كه مي پندارند! سوگند به ماه، مدثر (74)، آيه 31 و 32.
بل لا يخافون الاخرة، كلا انه تذكرة.
بلكه آنها از آخرت نمي ترسند!، چنين نيست كه آنها مي گويند، آن (قرآن) يك تذكر و يادآوري است، همان، آيه 53 و 54.
يقول الانسان يؤمئذ اين المفر، كلا لا وزر.
آن روز انسان مي گويد: راه فرار كجاست؟
هرگز چنين نيست، راه فرار و پناهگاهي وجود ندارد! ، قيامة (75)، آيه 10 و 11.
ثم ان علينا بيانه، كلا بل تحبون العاجلة.
سپس بيان (و توضيح) آن (نيز) بر عهده ماست، چنين نيست كه شما مي پنداريد و دلايل معاد را كافي نمي دانيد، بلكه شما دنياي زود گذر را دوست داريد، و هوسراني بي قيد و شرط را همان، آيه 19 و 20.
تظن ان يفعل بها فاقرة، كلا اذا بلغت التراقي.
زيرا مي داند عذابي در پيش دارد كه پشت را درهم مي شكند!، چنين نيست كه انسان مي پندارد! او ايمان نمي آورد تا موقعي كه جان به گلوگاهش رسد، (همان، آيه 25 و 26).
الذي هم فيه مختلفون، كلا سيعلمون.
كه درباره آن با هم اختلاف دارند، نه چنان است، به زودي خواهند دانست، نباء (78)، آيه 3 و 4.
فانت عنه تلهي، كلا انها تذكرة.
تو از او به ديگران مي پردازي، زنهار چنين مكن! اين آيات پندي است، عبس (80)، آيه 10 و 11.
ثم اذا شء انشره، كلا لما يقض ما امره.
سپس چون بخواهد او را برانگيزد، ولي نه، هنوز آنچه را به او دستور داده، به جانياورده است، همان، آيه 22 و 23.
في اي صورة ما شء ركبك، كلا بل تكذبون بالدين.
و به هر صورتي كه خواست، تو را تركيب كرد، با اين همه، شما منكر روز جزاييد، انفطار (82)، آيه 8 و 9.
يوم يقوم الناس لرب العالمين، كلا ان كتاب الفجار لفي سجين.
روزي كه مردم در برابر پروردگار جهانيان به پاي ايستند، نه چنين است كه مي پندارند، كه كارنامه بدكاران در (سجين) است، مطففين (83)، آيه 6 و7.
بل ران علي قلوبهم ما كانوا يكسبون، كلا انهم عن ربهم يؤمئذ لمحجوبون.
بلكه آنچه مرتكب مي شدند، زنگار بر دلهايشان بسته است، زهي پندار، كه آنان در آن روز، از پروردگارشان سخت محجوبند، همان، آيه 14 و 15.
ثم يقال هذا الذي كنتم به تكذبون، كلا ان كتاب الابرار لفي عليين.
سپس به ايشان گفته خواهد شد: اين همان است كه آن را به دروغ مي گرفتيد، نه چنين است، در حقيقت، كتاب نيكان در عليون است، همان، آيه 17 و 18.
و تحبون المال حبا جما، كلا اذا دكت الارض دكا دكا.
و مال را دوست داريد، دوست داشتني بسيار، نه چنان است، آنگاه كه زمين، سخت درهم كوبيده شود، فجر (89)، آيه 20 و 21.
علم الانسان مالم يعلم، كلا ان الانسان ليطغي.
آنچه را كه انسان نمي دانست به تدريج به او آموخت، حقا كه انسان سركشي مي كند، علق (96)، آيه 5 و 6.
الم يعلم بان اللّه يري، كلا لئن لم ينته لنسفعا بالناصية.
مگر ندانسته كه خدا مي بيند؟
زنهار! اگر بازنايستد، موي پيشاني او را سخت بگيريم، همان، آيه 14 و 15.
سندع الزبانية، كلا لا تطعه.
به زودي آتشبانان را فراخوانيم، زنهار! فرمانش مبر، همان، آيه 18 و 19.
حتي زرتم المقابر، كلا سوف تعلمون.
تا كارتان و پايتان به گورستان رسيد، نه چنين است، زود است كه بدانيد، تكاثر (102)، آيه 2 و 3.
كلا لو تعلمون علم اليقين، لترون الجحيم.
هرگز چنين نيست، اگر علم اليقين داشتيد، به يقين دوزخ را مي بينيد، همان، آيه5 و 6.
مكي مي گويد: به نظر ما و قرا و اهل لغت، در موارد فوق، كلا به معناي (حقا) يا(الا) است و بايد بدان ابتدا كرد و نبايد بر آن وقف كرد.
سوم: آنكه هيچ كدام از وقف و ابتداي به آن نيكو نيست، بلكه بايد به دو طرف وصل كرد، و آنها عبارتند از: ثم كلا سيعلمون.
باز هم نه چنان است، به زودي خواهند دانست، نباء (78)، آيه 5.
ثم كلا سوف تعلمون.
باز هم نه چنين است، زود است كه بدانيد، تكاثر (102)، آيه 4.
چهارم: آنكه فقط وقف بر آن صحيح است، و ابتداي به آن صحيح نيست، و آنهاعبارتند از: ولهم علي ذنب فاخاف ان يقتلون، قال كلا فاذهبا باياتنا انا معكم مستمعون، شعراء (26)، آيه 14 و 15.
فلما ترآ الجمعان قال اصحاب موسي انا لمدركون، قال كلا ان معي ربي سيهدين، همان، آيه 61 و 62.
مكي مي گويد: آنچه گفته شد، نظر ما بود، اما در تمام موارد مي توان (كلا) را به قبل و بعدش وصل كرد، نه بر آن وقف كرد و نه بدان ابتدا كرد
تقسيم بندي زركشي در مورد كلمه كلا در قرآن
بدرالدين زركشي مي گويد: (كلا) در قرآن بر سه قسم است:
1. هم وقف بر آن جايز است و هم ابتداي به آن، و آن در دوازده مورد است، وآنها عبارتند از: مريم (19)، آيه 79 و 82، مؤمنون (23)، آيه 100، معارج (70)، آيه 15 و 39، مدثر (74)، آيه 16 و 53، قيامة (75)، آيه 11، عبس (80)، آيه 11، مطففين (83)، آيه 14، فجر (89)، آيه 17، همزه (104)، آيه 4.
2. مواردي كه نه بر آنها وقف مي شود و نه بدانها ابتدا مي گردد، و آنها عبارتنداز: شعراء (29)، آيه 15 و 62، سباء (34)، آيه 27.
3. مواردي كه فقط مي توان به آنها ابتدا كرد، و وقف بر آنها صحيح نيست، وآنها عبارتند از: مدثر (74)، آيه 32 و 54، قيامة (75)، آيه 20 و 26، نباء (78)، آيه 4، عبس (80)، آيه 23، انفطار (82)، آيه 9، مطففين (83)، آيه 7 و 15، فجر (89)، آيه21، علق (96)، آيه 6، 15 و 19، تكاثر (102)، آيه 3.

حكم وقف و ابتدا در بلي
بلي، حرف جواب است و اختصاص به نفي دارد و فايده آن ابطال مطلبي است كه در جمله قبل آمده است، چه همراه با استفهام باشد و چه بدون استفهام باشد.

معناي بلي و موارد آن در قرآن
اين كلمه در قرآن، در 22 مورد آمده است، كه از نظر وقف و ابتدا به سه دسته تقسيم مي شود، بدرالدين زركشي، اقسام سه گانه را چنين بيان كرده است:
1. مواردي كه بيشتر قرا و اهل لغت، وقف بر آن را اختيار كرده اند و آن در ده مورد است.
2. مواردي كه وقف بر آن جايز نيست، زيرا مابعدش به آن و جمله قبل ارتباطدارد، و آن در هفت مورد است.
3. مواردي كه در جواز وقف و عدم آن اختلاف است و وقف نكردن بر آن نيكوتر است، زيرا كلام بعدش به آن و قبل از آن ارتباط دارد.
مواردي كه بر آنها وقف مي شود، عبارتند از: وقالوا لن تمسنا النار الا اياما معدودة قل اتخذتم عند اللّه عهدا فلن يخلف اللّه عهده ام تقولون علي اللّه ما لا تعلمون، بلي من كسب سيئة واحاطت به خطيئته فاولئك اصحاب النار هم فيها خالدون.
و گفتند: جز روزهايي چند، هرگز آتش به ما نخواهد رسيد. بگو: مگر پيماني ازخدا گرفته ايد؟
كه خدا پيمان خود را هرگز خلاف نخواهد كرد يا آنچه رانمي دانيد، به دروغ به خدا نسبت مي دهيد؟
آري، كسي كه بدي به دست آورد وگناهش او را در ميان گيرد، پس چنين كساني اهل آتشند و در آن ماندگار خواهندبود، بقره (2)، آيه 80 و 81.
و قالوا لن يدخل الجنة الا من كان هودا او نصاري تلك امانيهم قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقين، بلي من اسلم وجهه للّه و هو محسن فله اجره عند ربه و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون.
و گفتند: هرگز كسي به بهشت درنيايد، مگر آنكه يهودي يا ترسا باشد. اين آرزوهاي واهي ايشان است. بگو: اگر راست مي گوييد، دليل خود را بياوريد، آري، هركس كه خود را با تمام وجود، به خدا تسليم كند و نيكوكار باشد، پس مزدوي پيش پروردگار اوست، و بيمي بر آنان نيست، و غمگين نخواهند شد، همان، آيه 111 و 112.
و من اهل الكتاب من ان تاءمنه بقنطار يؤده اليك ومنهم من ان تاءمنه بدينار لايؤده اليك الا ما دمت عليه قائما ذلك بانهم قالوا ليس علينا في الاميين سبيل و يقولون علي اللّه الكذب وهم يعلمون، بلي من او في بعهده واتقي فان اللّه يحب المتقين.
و از اهل كتاب، كسي است كه اگر او را بر مال فراواني امين شمري، آن را به تو برگرداند، و از آنان كسي است كه اگر او را بر ديناري امين شمري، آن را به تو نمي پردازد، مگر آنكه دايما بر سر وي به پا ايستي، اين بدان سبب است كه آنان به پندار خود گفتند: در مورد كساني كه كتاب آسماني ندارند، بر زيان ماراهي نيست، و بر خدا دروغ مي بندند، با اينكه خودشان هم مي دانند، آري، هركه به پيمان خود وفا كند، و پرهيزكاري نمايد، بي ترديد خداوند، پرهيزكاران را دوست دارد، آل عمران (3)، آيه 75 و 76.
اذ تقول للمؤمنين الن يكفيكم ان يمدكم رب كم بثلثة الاف من الملئكة منزلين بلي ان تصبروا وتتقوا وياءتوكم من فورهم هذا يمددكم ربكم بخمسة الاف من الملائكة مسومين.
آنگاه كه به مؤمنان مي گفتي: آيا شما را بس نيست كه پروردگارتان شما را با سه هزار فرشته فرود آمده ياري كند؟
آري، اگر صبر كنيد و پرهيزكاري نماييد، و باهمين جوش و خروش بر شما بتازند، همانگاه پروردگارتان شما را با پنج هزار فرشته نشاندار، ياري خواهد كرد. همان، آيه 124 و 125.
واذ اخذ ربك من بني ادم من ظهورهم ذريتهم واشهدهم علي انفسهم الست بربكم قالوا بلي شهدنا.
و هنگامي كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذريه آنان را برگرفت و ايشان رابر خودشان گواه ساخت، كه آيا پروردگار شما نيستم، گفتند: چرا، گواهي داديم)، اعراف (7)، آيه 172.
در اين آيه، اختلاف شده است كه بايد بر (بلي) وقف كرد يا بر شهدنا.
الذين تتوفيهم الملائكة ظالمي انفسهم فالقوا السلم ما كنا نعمل من سوء بلي ان الل ه عليم بما كنتم تعملون.
همانان كه فرشتگان جانشان را مي گيرند، در حالي كه بر خود ستمكار بوده اند، پس، از در تسليم درمي آيند و مي گويند: ما هيچ كار بدي نمي كرديم. آري، خدا به آنچه مي كرديد داناست، نحل (16)، آيه 28.
او ليس الذي خلق السموات والارض بقادر علي ان يخلق مثلهم بلي وهوالخلاق العليم.
آيا كسي كه آسمانها و زمين را آفريده، توانا نيست كه باز مانند آنها رابيافريند؟
آري، اوست آفريننده دانا، يس (36)، آيه 81.
قالوا اولم تك تاءتيكم رسلكم بالبينات قالوا بلي قالوا فادعوا وما دعاؤا الكافرين الا في ضلال.
مي گويند: مگر پيامبرانتان دلايل روشن به سوي شما نياوردند؟
مي گويند: چرا، مي گويند: پس بخوانيد، و لي دعاي كافران جز در بيراهه نيست، مؤمن (40)، آيه 50).
(اولم يروا ان اللّه الذي خلق السموات والارض ولم يعي بخلقهن بقادر علي ان يحيي الموتي بلي انه علي كل شي ء قدير.
مگر ندانسته اند كه آن خدايي كه آسمانها و زمين را آفريده و در آفريدن آنهادرمانده نگرديد، مي تواند مردگان را نيز زنده كند؟
آري، اوست كه بر همه چيزتواناست، احقاف (46)، آيه 33.
انه ظن ان لن يحور، بلي ان ربه كان به بصيرا.
او مي پنداشت كه هرگز بر نخواهد گشت، آري، در حقيقت، پروردگارش به او بينابود، انشقاق (84)، آيه 14 و 15.
زركشي مي گويد: اينها موارد ده گانه اي بود كه به نظر ما بايد بر آنها وقف كرد، زيرا هريك جواب براي قبلش است و به بعدش وابسته نيست، ولي در عين حال، برخي ابتدا به آنها را نيز جايز دانسته اند.

مواردي كه وقف بر آنها جايز نيست
عبارتند از: ولو تري اذ وقفوا علي ربهم قال اليس هذا بالحق قالوا بلي وربنا.
و اگر بنگري هنگامي را كه در برابر پروردگارشان بازداشته مي شوند، خدا مي فرمايد: آيا اين حق نيست؟
مي گويند: چرا، سوگند به پروردگارمان كه حق است، انعام (6)، آيه 30.
واقسموا باللّه جهد ايمانهم لا يبعث اللّه من يموت بلي وعدا عليه حقا ولكن اكثرالناس لا يعلمون.
و با سخت ترين سوگندهايشان، به خدا سوگند ياد كردند كه خدا كسي را كه مي ميرد، برنخواهد انگيخت، آري، انجام اين وعده بر او حق است، ليكن بيشترمردم نمي دانند، نحل (16)، آيه 38.
وقال ال ذين كفروا لا تاتينا الساعة قل بلي وربي لتاءتينكم عالم الغيب لا يعزب عنه مثقال ذرة في السموات ولا في الارض ولا اصغر من ذلك ولا اكبر الا في كتاب مبين.
و كساني كه كافر شدند، گفتند: رستاخيز براي ما نخواهد آمد، بگو: چرا، سوگندبه پروردگارم كه حتما براي شما خواهد آمد، همان داناي نهان ها كه هم وزن ذره اي، نه در آسمانها و نه در زمين، از وي پوشيده نيست، و نه كوچكتر از آن و نه بزرگتر از آن است، مگر اينكه در كتابي روشن درج شده است، سباء(34)، آيه 3.
او تقول حين تري العذاب لو ان لي كرة فاكون من المحسنين، بلي قد جءتك اياتي فكذبت بها واستكبرت وكنت من الكافرين.
يا چون عذاب را ببيند، بگويد: كاش مرا برگشتي بود تا از نيكوكاران مي شدم، به او گويند: آري، نشانه هاي من بر تو آمد و آنها را تكذيب كردي و تكبرورزيدي و از جمله كافران شدي، زمر (39)، آيه 58 و 59.
ويوم يعرض الذين كفروا علي النار اليس هذا بالحق قالوا بلي وربنا قال فذوقواالعذاب بما كنتم تكفرون.
و روزي كه كافران بر آتش عرضه مي شوند از آنان مي پرسند: آيا اين راست نيست؟
مي گويند: سوگند به پروردگارمان كه آري، مي فرمايد: پس به سزاي آنكه انكار مي كرديد، عذاب را بچشيد، احقاف (46)، آيه 34.
زعم الذين كفروا ان لن يبعثوا قل بلي وربي لتبعثن ثم لتنبؤن بما عملتم وذلك علي اللّه يسير.
كساني كه كفر ورزيدند، پنداشتند كه هرگز برانگيخته نخواهند شد، بگو: آري، سوگند به پروردگارم، حتما برانگيخته خواهيد شد، سپس شما را به حقيقت آنچه كرده ايد، قطعا واقف خواهند ساخت، و اين بر خدا آسان است، تغابن (64)، آيه 7.
ايحسب الانسان الن نجمع عظامه، بلي قادرين علي ان نسوي بنانه.
آيا انسان مي پندارد كه هرگز استخوانهاي او را جمع نخواهيم كرد؟
آري قادريم كه (حتي خطوط سر) انگشتان او را موزون و مرتب كنيم! قيامت (75)، آيه 3و 4.
زركشي مي گويد: موارد فوق، هيچگونه خلافي در ممنوع بودن وقف بر آنهاوجود ندارد، و نيز نمي توان بر بلي ابتدا كرد، زيرا بلي و مابعدش، جواب است.
مواردي كه در جواز و عدم جواز وقف بر آنها اختلاف وجود دارد، عبارتند از: واذ قال ابراهيم رب ارني كيف تحي الموتي قال اولم تؤمن قال بلي و لكن ليطمئن قلبي.
و ياد كن آنگاه كه ابراهيم گفت: پروردگارا! به من نشان ده چگونه مردگان رازنده مي كني، فرمود: مگر ايمان نياورده اي؟
گفت: چرا، ولي تا دلم آرامش يابد، بقره (2)، آيه 260.
وسيق الذين كفروا الي جهنم زمرا حتي اذا جاءوها فتحت ابوابها و قال لهم خزنتها الم ياءتكم رسل منكم يتلون عليكم ايات ربكم وينذرونكم لقء يومكم هذا قالوا بلي ولكن حقت كلمة العذاب علي الكافرين.
و كساني كه كافر شده اند، گروه گروه به سوي جهنم رانده شوند، تا چون بدان رسند، درهاي آن به رويشان گشوده گردد و نگهبانانش به آنان گويند: مگر فرستادگاني از خودتان بر شما نيامدند كه آيات پروردگارتان را بر شما بخوانند وبه ديدار چنين روزي شما را هشدار دهند؟
گويند: چرا، ولي فرمان عذاب بركافران واجب آمد، زمر (39)، آيه 71.
ام يحسبون انا لا نسمع سرهم و نجويهم بلي و رسلنا لديهم يكتبون.
آيا مي پندارند كه ما راز آنها و نجوايشان را نمي شنويم؟
چرا، و فرشتگان ماپيش آنان حاضرند و ثبت مي كنند، زخرف (43)، آيه 80.
ينادونهم الم نكن معكم قالوا بلي ولكنكم فتنتم انفسكم و تربصتم وارتبتم وغرتكم الاماني حتي جاء امر اللّه وغركم باللّه الغرور.
دو رويان، آنان را ندا درمي دهند: آيا ما با شما نبوديم؟
مي گويند: چرا، ولي شما خودتان را در بلا افكنديد و امروز و فردا كرديد و ترديد آورديد و آرزوهاشما را غره كرد، تا فرمان خدا آمد و شيطان مغرور كننده، شما را درباره خدابفريفت. حديد (57)، آيه 14.
تكاد تميز من الغيظ كلما القي فيها فوج سالهم خزنتها الم ياءتكم نذير، قالوا بلي قد جءنا نذير فكذبنا وقلنا ما نزل اللّه من شي ء ان انتم الا في ضلال كبير.
نزديك است كه از خشم شكافته شود، هر بار گروهي در آن افكنده شوند، نگاهبانان آن از ايشان پرسند: مگر شما را هشدار دهنده اي نيامد؟
گويند: چرا، هشدار دهنده اي به سوي ما آمد و لي تكذيب كرديم و گفتيم: خدا چيزي فرونفرستاده است، شما جز در گمراهي بزرگ نيستيد، ملك (67)، آيه 8 و9.

پرسش و تمرين
1. معاني مختلف كلا را از نظر علماي نحو بنويسيد؟
2. اقسام كلا را در قرآن، از نظر مكي بن ابي طالب يادآور شويد؟
3. تقسيم بندي بلي را در قرآن، از نظر بدرالدين زركشي يادآور شويد؟
4. موارد كلا و بلي را در تفسير الميزان بررسي كنيد؟



Warning: include(../footer.php): failed to open stream: No such file or directory in D:\Hosting\Ommolketab.ir\public_html\lin-learning\5.1.12.php on line 249

Warning: include(): Failed opening '../footer.php' for inclusion (include_path='.;C:\php\pear') in D:\Hosting\Ommolketab.ir\public_html\lin-learning\5.1.12.php on line 249